زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها در کوفه
زندان کوفه بود که بال و پرم شکست از طعـنهها دوباره دلِ مادرم شکست تـسـلـیت عـزای تـو بر مـا حـرام شد زندان کـوفه بود که صبـرم تمام شد! هشتاد و چار کودک و زن، لشگرم شدند عـبـاسهای دور و برِ مـعـجرم شدند پـائـیـزهـا بـه یـاد بـهـارم گـریـسـتـند زنـدانـیـان به حـالِ وقـارم گـریـستـند محبس کجا و منزلت این حرم کجا!؟ محبس کجا و این حرم محترم کجا!؟ پـشـت سر قـبـیـلۀ ما حـرف میزدند از قـیـمت سر شهـداء حرف میزدند |